خراب و مبتلا شدم، اگر دُچار نیستم
ز صفر عاشقت شدم، اگر هزار نیستم
شاه نظر نمیکند، پشتِ سرِ سپاه را
پیادهی فداییم، اگر سوار نیستم
تیرِ نگاه برکش و مزن به قلبِ من که من-
- شبیهِ طعمهام ولی، شکلِ شکار نیستم
ز من مخواه نازنین، تواتُرِ سکوت را
دلهُرهی مداومم، صبر و قرار نیستم
اگرکه «خاکِ» پایم و اگرکه عاشقم چنان
کنارِ گُل نشستهام –چنین– که خوار نیستم
به اشک شستوشو شدم، به آه آرزو شدم
به گُل نثار گشتهام... سنگِ مزار نیستم
تو مثلِ ماه عاقلی، به «جزر و مد» نگاه کن
حقیر و خسته و کمم، نگو که یار نیستم
گلابی نوشت:
1.شاعرشو نمی دونم!
2.2آ یادتون نره